دوستت دارم اما ...(متفرقه)

ساخت وبلاگ

می نویسم این نامه را به تو

برای تمام حرف های ناگفته ای که در دلم رسوب کرده اند

من با تمام وجودم دوستت دارم ای عشق من

اما ای کاش کمی در قلبت برایم جایی بود

من پولدارترین ، قوی ترین و مهربان ترین نیستم اما باور کن تمام دارایی ام را به پایت می ریختم

باور کن با تمام قدرتم از تو حمایت می کردم

باور کن عاشقانه دوستت داشتم

شاید هم دوستت دارم

تو هرگز حرف های مرا که همچون شیشه صاف و بی آلایش بودند را باور نکردی

ای کاش بودی تا در آغوشت آرام می گرفتم

حتی مردن در کنارت لذت بخش تر است از زنده بودن در کنار خاطراتت

و چه تلخ است شیرینی ازدواج دوستانم وقتی من هنوز منتظرت هستم

راستش را بخواهی دلقک زندگیمان من بودم

با خنده هایی به طعم سم هر روز بدرقه ات می کردم

و تو یار شیاد من بودی

که با حرف های خود مرا مست می کردی و با بازی ماهرانه ات مرا مجبور به تماشایت کردی و رفتی

درست مثل فیلم ها

فیلم هر چقدر هم طولانی باشد بالاخره قسمت آخرش فرا می رسد

و قسمت آخر تو همین امروز بود

این را از کفشان جفت شده ات بر در خانه می توان دریافت

کفش هایی به سیاهی روزگار من

اما یک فرق است بین سرنوشت من و فیلم نامه ها

آنها آغازی تلخ دارند و پایانی خوش

اما سرنوشت من نه آغاز خوبی داشت نه پایان خوبی

 

داستان زندگی ام را نوشتم تا به عنوان حسب حال چاپ کنم

اما هرکه خواند گفت : دروغ است مگر می شود چنین زندگی ای داشت

نمی دانم این مردم چطور توانستند لیلی و مجنون را باور کنند

خیلی ها فقط اسم داستانش را شنیده اند

بذارید من بگویم

مجنون دیوانه زیبایی لیلی نبود

عاشق رنگ چشمانش نبود

شیفته ی آراییشش یا لباس های مدش نبود

مجنون عشق را در رفتار لیلی یافت

لیلی نه آرایشگاه داشت

نه آرایش

لیلی فقط صفات پسندیده ای داشت که دختران این زمانه ندارند

ای دختران این را بدانید اگر مردی شما را بخاطر چهره ی زیبایتان خواست اگر زیباتر از شما را ببیند او را می خواهند نه شما را

پس آیا واقعا لازم است با این چهره

 

به خیابان ها بیاید

حرف هایی هست که به خاطر بزرگی شان در این پست جا نمی شوند وگرنه قانعتان می کردم که حجاب باید داشت

باور کردن این درد ها حتی برای خودم هم غیر ممکن است

گاهی فکر می کنم نکند خواب بود یا رویا

اما باز با دیدنت تمام داغ دلم تازه می شود و زخم هایی که بر بدنم زدی لب به گواهی باز می کنند

 

شب شد با خود گفتم : ماه تنها رفیق من خواهد بود وتنها کسی خواهد بود که به کالبد بی روحم روح زندگی می بخشد

اما ماه هم رفیق نیمه راه بود

روز که شد

رفت

رفتم به سبزه زار

گلی دیدم ، دلم را ربود

گفتم این گل با من است و با من هم خواهد بود

اما

این هم فقط در تابستان با من بود و در زمستان بی خداحافظی خشکید

بر لب دریا نشستم

موج را دیدم

از درد هایم گفتم

ناگهان موج گفت : دیگر تاب ندارم ; بس است ; دیگر نگو

و سرش را بر لب ساحل کوبید

باد رفتار متفاوتی داشت

غمم را شنید بی تفاوت رد شد و ناله هایم را بر درو دیوار جار زد

قصه خود را به همه گفتم و هر کس جوری همدردی کرد

ولی همدردی چه دردی را درمان می کند؟؟

 

خدانگهدار ای عشق من

اگر بیایی باز هم عاشقانه دوستت دارم

Good_Life...
ما را در سایت Good_Life دنبال می کنید

برچسب : دوستت دارم اما,دوستت دارم اما نمیدانی,دوستت دارم امام رضا,دوستت دارم اما تو,دوستت دارم اما ندارمت,دوستت دارم امام زمان,دوستت دارم اما میترسم,دوستت دارم اما نمی خواهمت,دوستت دارم اما برو,دوستت دارم اما عاشقت نیستم, نویسنده : isalik20e بازدید : 464 تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت: 23:41